معنی فارسی reinstate
B2بازگرداندن چیزی به حالت قبلی خود؛ به ویژه در مورد موقعیت کاری یا حقوقی.
To restore something to its previous position or state.
- verb
verb
معنی(verb):
To restore to a former position or rank.
معنی(verb):
To bring back into use or existence; resurrect.
example
معنی(example):
شرکت تصمیم گرفت پس از تحقیقات، کارمند را reinstat کند.
مثال:
The company decided to reinstate the employee after the investigation.
معنی(example):
آنها سخت تلاش کردند تا سنت های قدیمی را دوباره برقرار کنند.
مثال:
They worked hard to reinstate the old traditions.
معنی فارسی کلمه reinstate
:
بازگرداندن چیزی به حالت قبلی خود؛ به ویژه در مورد موقعیت کاری یا حقوقی.