معنی فارسی reinvestiture
B2تجدید تاجگذاری، مراسمی برای بازگرداندن مقام یا قدرت به یک فرد.
The act of formally restoring someone to a position of authority or privilege.
- NOUN
example
معنی(example):
بازپسگیری تاجگذاری پادشاه در یک مراسم بزرگ انجام شد.
مثال:
The reinvestiture of the king took place in a grand ceremony.
معنی(example):
بازپسگیری نماد بازگشت به قدرت بود.
مثال:
The reinvestiture symbolized a return to power.
معنی فارسی کلمه reinvestiture
:
تجدید تاجگذاری، مراسمی برای بازگرداندن مقام یا قدرت به یک فرد.