معنی فارسی reinvoke
B1دوباره احیا کردن، زمانی که تصمیم یا سیاستی دوباره به حالت اجرا درآید.
To invoke something again, as in policies or rules.
- VERB
example
معنی(example):
آنها باید پس از انجام تغییرات، سیاست را دوباره احیا کنند.
مثال:
They had to reinvoke the policy after the changes were made.
معنی(example):
دوباره احیای یک ویژگی میتواند به بازگرداندن تنظیمات قبلی کمک کند.
مثال:
Reinvoking a feature can help restore previous settings.
معنی فارسی کلمه reinvoke
:
دوباره احیا کردن، زمانی که تصمیم یا سیاستی دوباره به حالت اجرا درآید.