معنی فارسی rejuvenised
B1دست یابی به حالتی تازه یا جوانتر شدن به دنبال یک درمان یا فعالیت.
Made to look or feel young or fresh again.
- VERB
example
معنی(example):
پس از درمان، پوست من جوانتر به نظر میرسد.
مثال:
After the treatment, my skin looks rejuvenised.
معنی(example):
باغ جوانشده در این فصل پر از شکوفهها است.
مثال:
The rejuvenised garden is full of blooms this season.
معنی فارسی کلمه rejuvenised
:
دست یابی به حالتی تازه یا جوانتر شدن به دنبال یک درمان یا فعالیت.