معنی فارسی rekindler
B1شخصی که به بازگرداندن یا احیای روابط، احساسات یا علایق قبلی کمک میکند.
A person who rekindles or revives a relationship, emotion, or interest.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان یک دوباره شعله ورکننده دوستیهای قدیمی عمل کرد.
مثال:
She acted as a rekindler of old friendships.
معنی(example):
دوباره شعله ورکننده مردم را بعد از سالها به هم نزدیک کرد.
مثال:
The rekindler brought people together after many years.
معنی فارسی کلمه rekindler
:
شخصی که به بازگرداندن یا احیای روابط، احساسات یا علایق قبلی کمک میکند.