معنی فارسی relabelled

B1

دوباره برچسب‌گذاری کردن یا تغییر اطلاعات روی برچسب.

To have changed the label or tag used on something.

verb
معنی(verb):

Label again, apply a new label to

example
معنی(example):

آنها پرونده‌ها را برای وضوح بهتر دوباره برچسب‌گذاری کردند.

مثال:

They relabelled the files for better clarity.

معنی(example):

پس از جابجایی، او همه شیشه‌هایش را دوباره برچسب‌گذاری کرد.

مثال:

After the move, she relabelled all her jars.

معنی فارسی کلمه relabelled

: معنی relabelled به فارسی

دوباره برچسب‌گذاری کردن یا تغییر اطلاعات روی برچسب.