معنی فارسی relabeled

B1

دوباره برچسب‌گذاری کردن یا تغییر اطلاعات بر روی برچسب.

To have changed the label on an item to provide updated information.

verb
معنی(verb):

Label again, apply a new label to

example
معنی(example):

اجناس دوباره برچسب‌گذاری شدند تا قیمت‌های جدیدشان را نشان دهند.

مثال:

The items were relabeled to reflect their new prices.

معنی(example):

فروشگاه اجناسش را برای حراج دوباره برچسب‌گذاری کرده است.

مثال:

The store has relabeled its merchandise for a sale.

معنی فارسی کلمه relabeled

: معنی relabeled به فارسی

دوباره برچسب‌گذاری کردن یا تغییر اطلاعات بر روی برچسب.