معنی فارسی relacing
B1دوباره جمع کردن یا بستن بندهایی مانند بند کفش یا زههای یک ساز.
The act of tightening or securing laces or strings.
- VERB
example
معنی(example):
دارم بندهای کفشم را دوباره وصل میکنم تا محکمتر شوند.
مثال:
I am relacing my shoes to make them tighter.
معنی(example):
او در حال دوباره وصل کردن زههای گیتارش قبل از کنسرت است.
مثال:
He is relacing his guitar strings before the concert.
معنی فارسی کلمه relacing
:
دوباره جمع کردن یا بستن بندهایی مانند بند کفش یا زههای یک ساز.