معنی فارسی reladled

B1

به عمل کشیده شدن مجدد یا سرو مجدد غذایی اشاره دارد.

Describing the act of having been ladled again.

example
معنی(example):

سوپ دوباره به کاسه‌ها برای مهمانان کشیده شد.

مثال:

The soup was reladled into bowls for the guests.

معنی(example):

بعد از سرو اول، خورش دوباره برای دور دوم کشیده شد.

مثال:

After the first serving, the stew was reladled for the second round.

معنی فارسی کلمه reladled

: معنی reladled به فارسی

به عمل کشیده شدن مجدد یا سرو مجدد غذایی اشاره دارد.