معنی فارسی relationary
B1رابطهای، مرتبط با روابط یا پیوندهای بین افراد یا چیزها.
Pertaining to relationships or the connectedness of various elements.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویکرد رابطهای به تبیین پیوستگیها میپردازد.
مثال:
The relationary approach highlights interconnections.
معنی(example):
در یک چارچوب رابطهای، همه چیز به عنوان interconnected دیده میشود.
مثال:
In a relationary framework, everything is seen as interconnected.
معنی فارسی کلمه relationary
:
رابطهای، مرتبط با روابط یا پیوندهای بین افراد یا چیزها.