معنی فارسی relentment

B1

کاهش یا نرم شدن احساسات، به ویژه خشم یا دشمنی.

The act or state of relenting; a reduction in severity or intensity.

example
معنی(example):

کاهش خشم او باعث آشتی شد.

مثال:

The relentment of his anger allowed for reconciliation.

معنی(example):

حسی از کاهش در صدای او هنگام صحبت کردن وجود داشت.

مثال:

There was a sense of relentment in her voice as she spoke.

معنی فارسی کلمه relentment

: معنی relentment به فارسی

کاهش یا نرم شدن احساسات، به ویژه خشم یا دشمنی.