معنی فارسی relevied
B1دوباره مالیات وضع شده، به ویژه پس از تغییرات یا بررسیها.
Imposed again, typically referring to taxes or fees that have been reapplied.
- VERB
example
معنی(example):
مالیاتهای قدیمی پس از حسابرسی دوباره وضع شدند.
مثال:
The old taxes were relevied after the audit.
معنی(example):
شرکت جریمه شد و به خاطر تخلفات دوباره مالیات وضع شد.
مثال:
The company was fined and relevied for the violations.
معنی فارسی کلمه relevied
:
دوباره مالیات وضع شده، به ویژه پس از تغییرات یا بررسیها.