معنی فارسی relinquishment
B1عمل رها کردن یا واگذار کردن. این اصطلاح به فرایند انتقال مسئولیت یا اختیارات به دیگران اشاره دارد.
The act of relinquishing or giving up something, such as rights or responsibilities.
- NOUN
example
معنی(example):
رها کردن وظایف گاهی میتواند به نفع تیم باشد.
مثال:
The relinquishment of duties can sometimes benefit the team.
معنی(example):
رها کردن کنترل او همه را در دفتر شگفتزده کرد.
مثال:
His relinquishment of control surprised everyone at the office.
معنی فارسی کلمه relinquishment
:
عمل رها کردن یا واگذار کردن. این اصطلاح به فرایند انتقال مسئولیت یا اختیارات به دیگران اشاره دارد.