معنی فارسی reliquefied

B1

تبدیل یک ماده از حالت جامد یا گازی به حالت مایع.

Converted from a solid or gas state into a liquid state.

example
معنی(example):

دانشمند گاز را به حالت مایع relaquefied کرد.

مثال:

The scientist reliquefied the gas into a liquid form.

معنی(example):

پس از خنک شدن، جامد reliquefied شد.

مثال:

After cooling, the solid was reliquefied.

معنی فارسی کلمه reliquefied

: معنی reliquefied به فارسی

تبدیل یک ماده از حالت جامد یا گازی به حالت مایع.