معنی فارسی relique

B1

یادگار یا اثر باستانی که از زمان‌های گذشته باقی مانده است.

An object or artifact from the past, especially regarded as significant or historical.

example
معنی(example):

او حلقه قدیمی را به عنوان یک یادگار از مادربزرگش نگه داشت.

مثال:

She kept the old ring as a relique from her grandmother.

معنی(example):

موزه یادگاری که در خرابه‌های باستانی پیدا شده بود را به نمایش گذاشت.

مثال:

The museum displayed the relique found in the ancient ruins.

معنی فارسی کلمه relique

: معنی relique به فارسی

یادگار یا اثر باستانی که از زمان‌های گذشته باقی مانده است.