معنی فارسی relubricated

B1

دوباره روانکاری شده، عملی که به تازگی مواد روان‌کننده به یک وسیله اضافه شده است.

Having received lubrication again.

example
معنی(example):

دستگاه دوباره روانکاری شد تا کارآیی‌اش تضمین شود.

مثال:

The machine was relubricated to ensure its efficiency.

معنی(example):

پس از اینکه موتور دوباره روانکاری شد، بهتر عمل کرد.

مثال:

After being relubricated, the engine functioned better.

معنی فارسی کلمه relubricated

: معنی relubricated به فارسی

دوباره روانکاری شده، عملی که به تازگی مواد روان‌کننده به یک وسیله اضافه شده است.