معنی فارسی remended

B1

چیزی که ترمیم یا اصلاح شده و دوباره به حالت قبلی برمی‌گردد.

Something that has been repaired or restored to a functional state.

example
معنی(example):

اسباب‌بازی تعمیر شده به اندازه جدید بود.

مثال:

The remended toy was as good as new.

معنی(example):

پس از تعمیر، صندلی دوباره محکم شد.

مثال:

After being remended, the chair was sturdy again.

معنی فارسی کلمه remended

: معنی remended به فارسی

چیزی که ترمیم یا اصلاح شده و دوباره به حالت قبلی برمی‌گردد.