معنی فارسی remissly
B1بهطور سهلانگارانه، به شیوهای که در آن انفعال یا بیتوجهی دیده میشود.
In a manner that is neglectful or careless.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور سهلانگارانه به علائم هشدار دهنده درباره طوفان بیتوجهی کرد.
مثال:
She remissly ignored the warning signs about the storm.
معنی(example):
آنها بهطور سهلانگارانه از بررسی تجهیزات قبل از رویداد غفلت کردند.
مثال:
They remissly failed to check the equipment before the event.
معنی فارسی کلمه remissly
:
بهطور سهلانگارانه، به شیوهای که در آن انفعال یا بیتوجهی دیده میشود.