معنی فارسی remonstratory

B2

نشان‌دهنده اعتراض، به ویژه به روشی رسمی یا جدی.

Expressing or characterized by a forceful protest.

example
معنی(example):

لحن اعتراضی او نشان داد که از این موضوع ناراضی است.

مثال:

His remonstratory tone made it clear he was unhappy.

معنی(example):

آنها یک نامه اعتراضی به مدیریت ارسال کردند.

مثال:

They issued a remonstratory letter to the management.

معنی فارسی کلمه remonstratory

: معنی remonstratory به فارسی

نشان‌دهنده اعتراض، به ویژه به روشی رسمی یا جدی.