معنی فارسی remortgaged

B2

زمانی که شخص یک وام مسکن موجود را مجدداً تأمین مالی می‌کند.

Having taken out a new mortgage that replaces an existing one on a property.

verb
معنی(verb):

To mortgage again.

example
معنی(example):

او خانه‌اش را دوباره وام‌دار کرد تا هزینه‌های راه‌اندازی کسب‌وکارش را تأمین کند.

مثال:

He remortgaged his house to fund his business startup.

معنی(example):

ملک دوباره وام‌دار شد تا به سرمایه برای نوسازی دسترسی پیدا کند.

مثال:

The property was remortgaged to access equity for renovations.

معنی فارسی کلمه remortgaged

: معنی remortgaged به فارسی

زمانی که شخص یک وام مسکن موجود را مجدداً تأمین مالی می‌کند.