معنی فارسی removeless
B1حالت یا ویژگی که نمیتوان آن را حذف یا از بین برد.
The quality of being impossible to remove.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ماده بدون امکان حذف به سختی تمیز شد.
مثال:
The removeless substance was difficult to clean.
معنی(example):
او از لکههای غیرقابل حذف روی لباسهایش شکایت کرد.
مثال:
She complained about the removeless stains on her clothes.
معنی فارسی کلمه removeless
:
حالت یا ویژگی که نمیتوان آن را حذف یا از بین برد.