معنی فارسی reoccupied
B1عمل دوباره اشغال کردن یک مکان که قبلاً خالی بوده است.
Occupied once more after a period of being unoccupied.
- verb
verb
معنی(verb):
To occupy again.
example
معنی(example):
این ساختمان پس از تعمیرات گسترده دوباره اشغال شد.
مثال:
The building was reoccupied after extensive repairs.
معنی(example):
پس از سالها خالی بودن، زمین دوباره توسط خانوادههای جدید اشغال شد.
مثال:
After years of vacancy, the land was reoccupied by new families.
معنی فارسی کلمه reoccupied
:
عمل دوباره اشغال کردن یک مکان که قبلاً خالی بوده است.