معنی فارسی repacification
B1عمل دوباره آرام کردن یک منطقه یا گروه، معمولاً به دنبال ناآرامی یا درگیری.
The process of restoring peace or calmness to a region or group, especially after conflict.
- NOUN
example
معنی(example):
دوباره آرام کردن این منطقه سالها طول کشید.
مثال:
The repacification of the region took years to accomplish.
معنی(example):
آنها بر تلاشهای دوباره آرامسازی پس از جنگ تمرکز کردند.
مثال:
They focused on repacification efforts after the war.
معنی فارسی کلمه repacification
:
عمل دوباره آرام کردن یک منطقه یا گروه، معمولاً به دنبال ناآرامی یا درگیری.