معنی فارسی repacified
B1حالت یا وضعیتی که در آن آرامش دوباره برقرار شده است.
Describing a state when peace or calm has been restored after a disturbance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جامعه پس از نصب رهبری جدید احساس آرامش کرد.
مثال:
The community felt repacified after the new leadership was installed.
معنی(example):
زمانی که مسائل بررسی شد، وضعیت دوباره آرام شد.
مثال:
Once the issues were addressed, the situation became repacified.
معنی فارسی کلمه repacified
:
حالت یا وضعیتی که در آن آرامش دوباره برقرار شده است.