معنی فارسی repandodentate
B1به معنای دارا بودن لبههای دندانهدار یا چیده شده میباشد.
Having a wavy or toothed edge.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ویژگی منحصر به فرد این صدف، لبه دندانهدار آن است.
مثال:
The unique feature of this shell is its repandodentate edge.
معنی(example):
او صدفها را جمعآوری کرد، به ویژه آنهایی که شکل دندانهدار دارند.
مثال:
He collected shells, especially those with a repandodentate shape.
معنی فارسی کلمه repandodentate
:
به معنای دارا بودن لبههای دندانهدار یا چیده شده میباشد.