معنی فارسی repatch

B1

دوباره وصله کردن، به معنای ترمیم چیزی که قبلاً آسیب دیده است.

To patch something again, usually in the context of repairing.

example
معنی(example):

شما باید تایر قدیمی را دوباره وصله بزنید تا بتوان از آن دوباره استفاده کرد.

مثال:

You need to repatch the old tire before it can be used again.

معنی(example):

پس از طوفان، ما مجبور شدیم سقف را دوباره وصله بزنیم.

مثال:

After the storm, we had to repatch the roof.

معنی فارسی کلمه repatch

: معنی repatch به فارسی

دوباره وصله کردن، به معنای ترمیم چیزی که قبلاً آسیب دیده است.