معنی فارسی repatriated

B1

بازگردانی به کشور اصلی، به ویژه برای افرادی که به دلیل جنگ یا قحطی مجبور به ترک آن شده‌اند.

To return someone to their own country.

verb
معنی(verb):

To restore (a person) to his or her own country.

example
معنی(example):

پناهندگان پس از پایان درگیری به کشور خود بازگشت داده شدند.

مثال:

The refugees were repatriated after the conflict ended.

معنی(example):

او سال گذشته به کشور خود بازگشت داده شد.

مثال:

He was repatriated to his home country last year.

معنی فارسی کلمه repatriated

: معنی repatriated به فارسی

بازگردانی به کشور اصلی، به ویژه برای افرادی که به دلیل جنگ یا قحطی مجبور به ترک آن شده‌اند.