معنی فارسی repellance
B1احساس عدم تمایل یا دوری از چیزی.
The state of being repelled or pushed away.
- NOUN
example
معنی(example):
نسبت به بوی ناخوشایند، تمایل شدیدی به دوری وجود داشت.
مثال:
There was a strong repellance towards the unpleasant smell.
معنی(example):
تمایل به دوری میتواند در نحوهٔ واکنش حیوانات به خطرات احتمالی مشاهده شود.
مثال:
Repellance can be seen in how animals react to potential dangers.
معنی فارسی کلمه repellance
:
احساس عدم تمایل یا دوری از چیزی.