معنی فارسی repellence

B1

ویژگی یا حالت دوری و عدم تمایل به چیزی.

The quality of being repelled.

example
معنی(example):

عدم تمایل مادهٔ سمی در آزمایشگاه مشهود بود.

مثال:

The repellence of the toxic substance was evident in the laboratory.

معنی(example):

دانشمندان ویژگی‌های عدم تمایل مواد شیمیایی مختلف را بررسی کردند.

مثال:

Scientists studied the repellence characteristics of various chemicals.

معنی فارسی کلمه repellence

: معنی repellence به فارسی

ویژگی یا حالت دوری و عدم تمایل به چیزی.