معنی فارسی repercussor
B1واسطهای که تأثیرات را بازتاب یا تقویت میکند.
An agent that has a reverberating effect or causes repercussions.
- NOUN
example
معنی(example):
واکنشگر در آزمایش تأثیر چشمگیری را نشان داد.
مثال:
The repercussor in the experiment demonstrated significant influence.
معنی(example):
در زیستشناسی، یک واکنشگر میتواند سیگنالها را تقویت کند.
مثال:
In biology, a repercussor can amplify signals.
معنی فارسی کلمه repercussor
:
واسطهای که تأثیرات را بازتاب یا تقویت میکند.