معنی فارسی repiqued

B1

دوباره برانگیختن، به ویژه در مورد احساسات یا علاقه‌ها.

To stimulate or revive interest or feelings.

verb
معنی(verb):

To score a repique against.

example
معنی(example):

صدای زنگ دوباره به صدا در آمد و شروع رویداد را اعلام کرد.

مثال:

The sound of the bell repiqued, signaling the start of the event.

معنی(example):

هنگامی که در مورد پروژه جدید شنید، علاقه‌اش دوباره برانگیخته شد.

مثال:

Her interest was repiqued when she heard about the new project.

معنی فارسی کلمه repiqued

: معنی repiqued به فارسی

دوباره برانگیختن، به ویژه در مورد احساسات یا علاقه‌ها.