معنی فارسی replantation
B2پیوند به عمل جراحی گفته میشود که در آن عضو یا بافت جدا شده دوباره به محل اصلی خود منتقل میشود.
The surgical process of restoring a body part, such as a finger or limb, that has been severed.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک عمل پیوند انگشت بریده شده را انجام داد.
مثال:
The doctor performed a replantation of the severed finger.
معنی(example):
پیوند میتواند به بازگرداندن عملکرد به قسمتهای آسیبدیده بدن کمک کند.
مثال:
Replantation can help restore function to injured body parts.
معنی فارسی کلمه replantation
:
پیوند به عمل جراحی گفته میشود که در آن عضو یا بافت جدا شده دوباره به محل اصلی خود منتقل میشود.