معنی فارسی repopulation
B2عمل یا فرایند پر کردن دوباره یک منطقه با جمعیت، مخصوصا پس از کاهش یا آسیب.
The act of filling an area with population again, especially after a depletion or disaster.
- NOUN
example
معنی(example):
دوباره سکونتگزینی در آن ناحیه پس از فاجعه، اولویت است.
مثال:
The repopulation of the area after the disaster is a priority.
معنی(example):
استراتژیهای دوباره سکونتگزینی برای احیای حیات وحش ضروری هستند.
مثال:
Repopulation strategies are essential for restoring wildlife.
معنی فارسی کلمه repopulation
:
عمل یا فرایند پر کردن دوباره یک منطقه با جمعیت، مخصوصا پس از کاهش یا آسیب.