معنی فارسی repositioning
B1تغییر موقعیت یک برند، محصول یا خدمات در بازار هدف برای جذب مشتریان جدید یا تغییر تصویر در ذهن مصرف‌کنندگان.
The act of changing the way a brand, product, or service is perceived in the market.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To put into a new position
noun
معنی(noun):
The act by which something is repositioned.
example
معنی(example):
شرکت بر روی تغییر موقعیت برند خود در بازار تمرکز کرده است.
مثال:
The company is focusing on repositioning its brand in the market.
معنی(example):
تغییر موقعیت محصول به جذب مشتریان جدید کمک کرد.
مثال:
Repositioning the product helped attract new customers.
معنی فارسی کلمه repositioning
:
تغییر موقعیت یک برند، محصول یا خدمات در بازار هدف برای جذب مشتریان جدید یا تغییر تصویر در ذهن مصرف‌کنندگان.
