معنی فارسی repostulate

B2

دوباره مطرح کردن یک نظریه یا فرض که قبلاً ارائه شده است.

To suggest again or assert a hypothesis or theory that has been proposed before.

example
معنی(example):

دانشمند مجبور شد نظریه‌اش را پس از پیدا شدن مدارک جدید دوباره مطرح کند.

مثال:

The scientist had to repostulate his theory after new evidence was found.

معنی(example):

با توجه به رویدادهای اخیر، ممکن است نیاز داشته باشیم فرضیات‌مان را دوباره مطرح کنیم.

مثال:

In light of recent events, we may need to repostulate our assumptions.

معنی فارسی کلمه repostulate

: معنی repostulate به فارسی

دوباره مطرح کردن یک نظریه یا فرض که قبلاً ارائه شده است.