معنی فارسی repremised

B1

تجدید نظر شده در یک فرض یا استدلال.

Having presented a new premise or argument.

example
معنی(example):

او پس از در نظر گرفتن بازخورد همکارانش، بحث را تجدید نظر کرد.

مثال:

He repremised the discussion after considering the feedback from his peers.

معنی(example):

کمیته پیشنهاد خود را بر اساس آخرین تحقیق تجدید نظر کرد.

مثال:

The committee repremised their proposal based on the latest research.

معنی فارسی کلمه repremised

: معنی repremised به فارسی

تجدید نظر شده در یک فرض یا استدلال.