معنی فارسی representably
B1به طور قابل نمایندگی و نمایش.
In a manner that is capable of being represented.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور قابل نمایندگی در مورد مسائل موجود سخن گفت.
مثال:
She spoke representably about the issues at hand.
معنی(example):
دادهها باید به گونهای قابل نمایندگی ارائه شوند تا از سردرگمی جلوگیری شود.
مثال:
The data should be representably presented to avoid confusion.
معنی فارسی کلمه representably
:
به طور قابل نمایندگی و نمایش.