معنی فارسی representamen
C1نشانگر؛ چیزی که نماینده یک معنا یا مفهوم است.
A sign or symbol that represents an object or idea in semiotics.
- NOUN
example
معنی(example):
یک واژه میتواند به عنوان نماینده در نظریه نشانهشناسی عمل کند.
مثال:
A word can serve as a representamen in semiotic theory.
معنی(example):
نماینده در درک ارتباطات نمادین بسیار مهم است.
مثال:
The representamen is crucial in understanding symbolic communication.
معنی فارسی کلمه representamen
:
نشانگر؛ چیزی که نماینده یک معنا یا مفهوم است.