معنی فارسی reproportion

B1

تغییر اندازه‌ها یا نسبت‌های چیزی به منظور تصحیح یا بهبود.

To change the proportions of something for better balance or effect.

example
معنی(example):

هنرمند تصمیم گرفت نسبت‌های موجودات را در نقاشی‌اش تغییر دهد.

مثال:

The artist decided to reproportion the figures in her painting.

معنی(example):

برای تجزیه و تحلیل بهتر، ما داده‌ها را دوباره نسبت‌دهی کردیم.

مثال:

To reproportion the dataset for better analysis, we made adjustments.

معنی فارسی کلمه reproportion

: معنی reproportion به فارسی

تغییر اندازه‌ها یا نسبت‌های چیزی به منظور تصحیح یا بهبود.