معنی فارسی requisitionist

B1

شخصی که به طور خاص در زمینه ارائه درخواست‌ها فعالیت می‌کند.

A person who initiates requests, especially in an official capacity.

example
معنی(example):

درخواست‌کننده اطمینان حاصل کرد که همه فرم‌ها به‌درستی پر شده‌اند.

مثال:

The requisitionist made sure all forms were properly filled out.

معنی(example):

به عنوان یک درخواست‌کننده، توجه به جزئیات بسیار مهم است.

مثال:

As a requisitionist, attention to detail is crucial.

معنی فارسی کلمه requisitionist

: معنی requisitionist به فارسی

شخصی که به طور خاص در زمینه ارائه درخواست‌ها فعالیت می‌کند.