معنی فارسی requisitory

B1

مجموعه قوانین و آیین‌نامه‌های مرتبط با درخواست کالاها و خدمات.

Pertaining to a system of requisitioning, especially in a formal context.

example
معنی(example):

مقررات درخواست‌نامه‌ای اطمینان می‌دهد که تمام خریدها با سیاست‌ها مطابقت دارند.

مثال:

The requisitory regulations ensure all procurement is compliant with policy.

معنی(example):

درک راهنماهای درخواست‌نامه‌ای برای مدیریت مؤثر ضروری است.

مثال:

Understanding requisitory guidelines is essential for effective management.

معنی فارسی کلمه requisitory

: معنی requisitory به فارسی

مجموعه قوانین و آیین‌نامه‌های مرتبط با درخواست کالاها و خدمات.