معنی فارسی resid
B1سکونت کردن یا زندگی کردن در یک مکان خاص.
To dwell or live in a particular place.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند در آن شهر زیبا سکونت داشته باشند.
مثال:
They decided to resid in that beautiful town.
معنی(example):
او تصمیم گرفت در نزدیکی خانوادهاش سکونت کند.
مثال:
He chose to resid near his family.
معنی فارسی کلمه resid
:
سکونت کردن یا زندگی کردن در یک مکان خاص.