معنی فارسی resistful

B1

دارای روحیه و ویژگی‌های مقاومتی، مخالف با تغییر.

Characterized by an unwillingness to change or adapt.

example
معنی(example):

او نگرش مقاومتی نسبت به تغییرات داشت.

مثال:

She had a resistful attitude towards the changes.

معنی(example):

طبیعت مقاوم او باعث می‌شد که سازگار شود سخت.

مثال:

His resistful nature made it hard for him to adapt.

معنی فارسی کلمه resistful

: معنی resistful به فارسی

دارای روحیه و ویژگی‌های مقاومتی، مخالف با تغییر.