معنی فارسی resorted
B2به راهی متوسل شدن یا به عملی روی آوردن، به ویژه در شرایط دشوار.
To turn to something as a course of action, especially in difficult situations.
- verb
verb
معنی(verb):
To have recourse (to), now especially from necessity or frustration.
معنی(verb):
To fall back; to revert.
معنی(verb):
To make one's way, go (to).
معنی(verb):
To repeat a sorting process; sort again.
example
معنی(example):
آنها برای کمک درخواست کردند وقتی که گم شده بودند.
مثال:
They resorted to asking for help when they were lost.
معنی(example):
او مجبور شد از نقشه‌ای برای پیدا کردن مسیرش استفاده کند.
مثال:
She resorted to using a map to find her way.
معنی فارسی کلمه resorted
:
به راهی متوسل شدن یا به عملی روی آوردن، به ویژه در شرایط دشوار.
