معنی فارسی respiteless
B1بدون استراحت یا آرامش، به ویژه در شرایطی سخت یا طاقتفرسا.
Lacking respite or relief from stress or fatigue.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
محیط کار بدون استراحتها احساس بیدمی میکرد.
مثال:
The work environment felt respiteless without breaks.
معنی(example):
پس از ساعتها مطالعه، دانشآموزان احساس بیدمی و خستگی کردند.
مثال:
After hours of studying, the students felt respiteless and exhausted.
معنی فارسی کلمه respiteless
:
بدون استراحت یا آرامش، به ویژه در شرایطی سخت یا طاقتفرسا.