معنی فارسی respirometric
B2وابسته به یا مرتبط با اندازهگیری و تجزیه و تحلیل تنفس.
Pertaining to the measurement and analysis of respiration.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تحلیل رسپیرو متریک دادههای جالبی در مورد عملکرد ریه بیمار نشان داد.
مثال:
The respirometric analysis revealed interesting data about the patient's lung function.
معنی(example):
تکنیکهای پیشرفته رسپیرو متریک میتوانند درک ما را از فرآیندهای متابولیک افزایش دهند.
مثال:
Advanced respirometric techniques can provide insights into metabolic processes.
معنی فارسی کلمه respirometric
:
وابسته به یا مرتبط با اندازهگیری و تجزیه و تحلیل تنفس.