معنی فارسی responsively
B1با پاسخگویی، به نحو مناسب و سریع به یک موقعیت یا رویداد پاسخ دادن.
In a manner that is appropriate and quick in response to an event.
- ADVERB
example
معنی(example):
ورزشکار به طور پاسخگو به دستورات مربی عمل کرد.
مثال:
The athlete responded responsively to the coach's instructions.
معنی(example):
او در موقعیت اضطراری به طور پاسخگو عمل کرد.
مثال:
She acted responsively during the emergency situation.
معنی فارسی کلمه responsively
:
با پاسخگویی، به نحو مناسب و سریع به یک موقعیت یا رویداد پاسخ دادن.