معنی فارسی resprung
B1به حالت اولیه برگشتن یا به درستی کار کردن بعد از یک تغییر یا تعمیر.
To return to an original position or shape after being stretched or compressed.
- VERB
example
معنی(example):
ساعت مکانیکی قدیمی بعد از تعمیر دوباره به کار افتاده است.
مثال:
The old mechanical watch has resprung after the repair.
معنی(example):
ترامپولین به شکل اصلی خود بازگشته است.
مثال:
The trampoline has resprung to its original shape.
معنی فارسی کلمه resprung
:
به حالت اولیه برگشتن یا به درستی کار کردن بعد از یک تغییر یا تعمیر.