معنی فارسی restr

B1

کنترل کردن یا محدود کردن خود، به ویژه در رفتار یا عادت‌ها.

To hold back, control, or limit oneself, especially in actions or behaviors.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت از خوردن بیش از حد کیک در جشن خود را کنترل کند.

مثال:

He decided to restr himself from eating too much cake at the party.

معنی(example):

مهم است که برای تصمیم‌گیری بهتر، به تمایلات خود کنترل کنید.

مثال:

It’s important to restr your impulses for better decision-making.

معنی فارسی کلمه restr

: معنی restr به فارسی

کنترل کردن یا محدود کردن خود، به ویژه در رفتار یا عادت‌ها.