معنی فارسی restringe

B1

محدود کردن یا ممانعت از چیزی به گونه‌ای که نتوان به آزادی عمل ادامه داد.

To limit or control something; to prevent from acting freely.

example
معنی(example):

قانون جدید استفاده از کیسه‌های پلاستیکی را محدود خواهد کرد.

مثال:

The new law will restrain the use of plastic bags.

معنی(example):

پزشکان بیمارانی را که برای خود خطرناک هستند، محدود می‌کنند.

مثال:

Doctors restrain patients who are a danger to themselves.

معنی فارسی کلمه restringe

: معنی restringe به فارسی

محدود کردن یا ممانعت از چیزی به گونه‌ای که نتوان به آزادی عمل ادامه داد.